زندگینامه وحشی بافقی
کمالالدین یا شمسالدین محمد وحشی بافقی یکی از نامدارترین شاعران ایرانی است که در سال 912 هـ.ش و دوران پادشاهی شاه طهماسب و شاه اسماعیل دوم صفوی در شهرستان بافق یزد دیده به جهان گشود.
وی تحصیلات مقدماتی خود را در بافق گذراند و در جوانی به یزد رفت تا در محضر علما و فضلای یزد کسب علم کند. پس از چند سال به کاشان نقلمکان نمود و به شغل مکتب داری مشغول شد. چندی بعد به بندر هرمز و هندوستان سفر کرد سپس در اواسط عمر به یزد برگشت و تا آخر عمر _سال 962 هـ.ش_ از این شهر خارج نشد.
وحشی از شاعری، تنها برای بیان افکار و احساسات خود استفاده میکرد و هرگز به فکر کسب مال و زراندوزی نبود.
ویژگی سخن وحشی بافقی
اهمیت شاعری وحشی بافقی در سبک خاص بیان اوست. مضامین، ظرایف شاعرانه و نازکخیالیهای او آنچنان با زبانی ساده و روان بیان شده که گاه به محاوره میرسد و گویی حرفهای روزمرهاش را بدون استفاده از اختیارات شاعری به تحریر درآورده است. همین امر به شاعری او ارزش و اعتبار فراوانی بخشیده و او را سرآمد شاعران عصر خویش و مکتب وقوع نموده است.
وحشی همچنین از صنایع و آرایههای لفظی و کلمات فاخر عربی دوری کرده مگر اینکه برای استواری کلامش ضروری بوده باشد. وحشی در کنار استقبال از اشعار نظامی و غزلسرایان نامآور، خود نیز طبعی مبتکر و خلاق داشت بهگونهای که اکثر غزلهای او بعدها توسط شاعران دیگر مورد تقلید قرار گرفته است.
آثار وحشی بافقی
وحشی بافقی شاعر روزگار سختی و تنهایی است که سوزوگداز آن در اشعار زیبا و دلکشش بهخوبی مشخص است. وحشی، غزلسرای توانایی بود که مضمون غزلیاتش؛ عشقهای نافرجام و عواطف شدید درونی شاعر با زبانی ساده و نیرومند میباشد.
دیوان اشعار او شامل ۹۰۷۶ بیت غزل، قصیده، ترکیببند، ترجیعبند، رباعی، قطعه، مثنوی و مخمس میشود.
وحشی بافقی دو منظومه عاشقانه نیز به نامهای مثنوی ناظر و منظور با 1569 بیت (عشق همجنسگرایانه پسران شاه با وزیر) و مثنوی فرهاد و شیرین یا شیرین و فرهاد از شاهکارهای دراماتیک ادب پارسی (به استقبال از خسرو و شیرین نظامی گنجهای) دارد. این منظومه را وصال شیرازی شاعر قرن 13 هـ.ش با افزودن 1251 بیت به آن 1070 بیت قبلی وحشی بافقی، به پایان رساند. پس از او نیز صابر شیرازی ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود.
مثنوی خلدبرین، مثنوی معروف دیگر وحشی است که به پیروی و بر وزن مخزنالاسرار نظامی گنجهای سروده است. مثنویهای کوتاه دیگری هم از وحشی بافقی در مدح و هجو و نظایر آنها باقی مانده که اهمیت منظومههای قبلی را ندارد.
ساقینامه طویل ترجیعبند او در نوع خود بینظیر است که بعد از وحشی، بارها توسط شاعران دیگر نیز با همان وزن و مضمون مورد تقلید و جوابگویی قرار گرفته است.
ترکیببندها و ترجیعبندهای وحشی بهخصوص مربع و مسدس آنها، ازجمله نظمهای دلنشین دوره صفوی میباشد و بر تمام اشعار غنایی برتری دارد تا بدان حد که کسی در مقام جوابگویی و تقلید آن برنیامده است.
چرا لقب بافقی را وحشی گفته اند؟
گفتهشده که زشتی روی، سر بیموی و بیخیالی وی، وحشی را از مردم گریزان و متمایل به گوشهنشینی کرده و اینگونه به او لقب وحشی دادهاند.
همچنین گفتهاند که حاکم کاشان روزی به او گفت: «این وحشی، شعر میتواند گفت؟» و ازاینروی، کمالالدین تخلص خود را وحشی خواند؛ البته برخی نیز معتقدند که «وحشی» تخلص برادر وی بوده که کمالالدین آن را برای خود برگزیده است.
خانه وحشی بافقی
خانه وحشی بافقی، به دلیل معماری و ابزار و ظروف زیبایش، گنجینهای از تاریخ و ادبیات میباشد که همواره گردشگران بسیاری را به خود جذب کرده و هماینک، محل استقرار اداره میراث فرهنگی و صنایعدستی و گردشگری بافق گردیده است.
خانه وحشی بافقی در تاریخ 9 بهمن 1384 هـ.ش با شماره ۱۴۰۳۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
اشعار وحشی در موسیقی ایران
در این سالهای اخیر، خوانندگان کشورمان از اشعار وحشی بافقی استقبال فراوانی کرده و اشعار وی را با صوتی خوش خواندهاند که برخی از این خوانندگان گرامی شامل علی همایون، محسن چاوشی، امیر بهمنش، علی زند وکیلی و... میشوند.
علت مرگ وحشی بافقی
وحشی بافقی در سال 962 هـ.ش در یزد وفات یافته و عدهای علت مرگش را معشوق وی میدانند. پیکر بیجانش در كوی سربرج یزد به خاك سپرده شده و بعدها سنگی بر گورش نهادهاند كه این غزل وحشی بر روی آن حک شده است؛
کـردیـم نـامــزد بـه تـو بودونبود خـویـش گـشـتـیـم هیچکاره مــلــک وجـود خــویــش
قبر وحشی در طی زمان محو و سنگش را انتقال دادند؛ ولی در سال 1328 هـ.ش «امیرحسین خانزاده» دانشمند بختیاری و حاکم آن زمان یزد آن را از حمام صدر بیرون آورد و در صحن ساختمان تلگرافخانه یزد پس از ساخت بنای یادبود، سنگ را بر آن نصب كرد .
نمونه ای از اشعار وحشی
من آن مرغم که افکندم به دام صـد بـلا خـود را بـه یـک پـرواز بیهنگام کردم مبـتلا خـود را
نه دسـتی داشـتم بر سر نه پایی داشتـم در گـل به دست خویش کردم اینچنین بیدستوپا خود را
چنـان از طـرح وضـع ناپـسنـد خود گــریـزانـم که گـر دسـتـم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
گر این وضع است میترسم که با چندین وفاداری شـود لازم ککه پـیـشـت وانـمایـم بیوفا خـود را
چو از اظهار عشـقم خویـش را بیـگـانـه مـیداری نمـیبایـست کرد اول به ایـن حـرف آشـنا خـود را
ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پـا در گل کسـی کـو بـگـذرانـدی تـشـنه از آب بـقا خـود را
برای دریافت اطلاعات بیشتر درباره وحشی بافقی، با پشتیبان آنلاین رادینا تماس بگیرید.