گویش شیرین یزدی
گویش ها و زبان ها از ضروری ترین ابزار زندگی بشر بوده و همواره در حال تغییر و تحول می باشند. همچنین زبان ها به عنوان یکی از مواریث بشری؛ انعکاس دهنده تمدن، فرهنگ و آداب و رسوم یک جامعه و یک قوم محسوب می شوند که به پشتوانه آن با بسیاری از رخدادهای فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی خود آشنا می گردند.
از بین تعداد کثیر گویش ها و گونه های زبانی ایران؛ گویش های مناطق کویری بویژه لهجه یزدی، به خاطر عمق ریشه اصالتشان و آمیختگی کمتر با زبان عربی، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند. واژه های یزدی ، ریشه در زبان های بسیارکهن همچون زبان هندی پاکستانی، ارانسکی، سانسکریت، زبان اوستایی، دری زرتشتی، زبان های دوره میانه، آسی قفقازی، شاخهای از زبان سکایی و حتی زبان اکدی، بابل و آشور دارند.
برخی کلمات یزدی نیز از نظر ریشه با واژه های انگلیسی یا فرانسوی مشترک می باشند؛ واژه هایی مثل «بوز» با واژه Buzzing به معنی وزوز و زنبور یا «پیک» باpinch به معنی بیشگون و همچنین «پنگِل» باfinger در مفهوم کوچک، «تیفون» با کلمهtyphoon به معنای طوفان، «چِمری» باchimney به معنی لوله چراغ، «لیتیرُک» با little یعنی کوچک، «تَماته» با tomato به معنی گوجه فرنگی و همچنین «نوت» در قالب banknote یعنی اسکناس.
لغات و اصطلاحات یزدی
او چَلَقّون، آب چکان: آبکی، نرم و بی رمق، غذای خیلی آبکی.
|
بوچون: روی هم کردن کود برای ماندن و پخته شدن، دور دیگ را اندودن تا بخار آن خارج نشود.
|
بَن بودَن گَلِ چیزی : به چیزی متّصل بودن، چیزی را رها نکردن. |
پا شَخْ کِردَن: بر سرعت پاها افزودن، سریع رفتن، تند رفتن.
|
پَسّا: ترتیب، روش، ردیف، نوبت، شیب قنات، بعد، دنباله. |
پسّا کردن: کار و بار خوب بودن، وضع مالی خوب داشتن، بنا داشتن.
|
پُشتُ و پَسَل: بیغوله، خرابه، خفیه گاه، دور از چشم و دید اطرافیان.
|
پَک و پوز: صورت و جلو دهان، برای تحقیر شخص مورد خطاب.
|
خَش: خوب، خوش، شادی آفرین، دلچسب، دلنشین. |
واژه «کُل»: کُل ناخن، کُل بستن زخم، کُلِ هندونه _ پسته_ تخمه که به معنی پوست است.
|
جُل: پارچه، پارچه کهنه، پوشش ستوران، پالان حیوانات، مطلق پوشش از هر جنس، کهنه، ژنده.
|
دَرِ دَرْوازَه هِشْتَن: به کاری پایان دادن، بس کردن، ادامه ندادن.
|
دولَخ: طوفان شدید که با خاک و شن همراه باشد، گرد و غبار. |
دونار: بُنشَن ها، حبوبات مانند ماش، عدس، نخود، لوبیا و ...
|
آجین: پیاپی، مکرر، پشت سر هم آخِرِ سَر.
|
اخوئه: خمیازه، دهن دره. |
اِیَچّون: این چنین، به این طریق، به این نحو. |
اَق: هنگام دیدن چیزی ناخوشایند.
|
اَلّادِگی: عمدا، از روی قصد، دلبخواه.
|
اُلِنگون: آویزان، آویخته، معلّق. |
باهاد: باید، بایستی. |
بُمِ طَبْع: باب طبع، مطابق میل.
|
بَناس: بنا است، قرار است، انتظار می رود. |
بیخ: اصل و ریشه، قاعده و بنیان.
|
بیخ کِرْدَن: بستن در بدون قفل کردن آن. |
بی دَسْوارَه: بی عرضه، بی دست و پا.
|
تَقّا: حالت سکّویی، حالت بلندی طاقچه. |
اِسونْدَن: ستاندن، گرفتن.
|
پسقالک: خیلی کم تر از پلقک |
پاتُوَه: پاتابه، پاپیچ.
|
پَسوغَن: پس افکنده، ذخیره، پس انداز. |
پِرِشُو: پریشب، دو شب پیش.
|
پَنْگول: پَنْگُل، پنجول، مجموعه ناخن ها، چنگ. |
پَشْم و پُت: پشم و کرک روی پوست حیوان.
|
حادِر: مواظب بودن
|
پُسَر: پسر |
پُرسه: مجلس ختم و ترحیم
|
دول: دلو، ظرف آب کشی از چاه |
پیَر: پدر
|
اِقّه: اینقدر |
اومبار: آب انبار
|
اِمبار: این دفعه |
پَسَکی: معکوس
|
توس: کپک |
جَلدی: به سرعت و چابکی
|
جَعده: جاده |
خار / خوار: زشت و بدترکیب
|
سینه کَشی: سربالایی |
دیه: دیگر
|
شَخ: سفت و محکم |
ساآر: بی مزه و بی نمک
|
شِلُوزار: نا مرتب، بی بند و بار |
صَفیل: معطل
|
قِناس: کج و معوج |
عَیسه: عطسه
|
کَتک: ساس |
فِرز: زرنگ
|
کَشه: چهار زانو |
کِنِفت: ضایع شدن جلوی کسی، آبروریخته
|
یُغُر: درشت |
نِشک: نوک، منقار
|
هَمیرو: همین گونه |
آموزش زبان یزدی
او پاشون : Ab pashoon کنایه از شخصی که سر و وضعش نامرتب است.
|
اخوئه کشیدن : Akhoo`e kashidan خمیازه کشیدن. |
آدابی : Adabi اشخاص خوش پوش و با تجمل.
|
تنغرش : Asamun ghoronbe رعد و برق. |
این خو هنو بلخومه :in kho hanoo bolkhooma این هنوز خوب پخته نشده است.
|
بلخوم : Bolkhoom نیمه خام، خوب پخته نشده. |
پنگول : Pangul چنگ، پنجه (بیشتر در مورد گربه و ناخنهای تیز کاربرد دارد).
|
چش لک کردن : Chash lok kerdan چشم خیره کردن. |
چش و گوش هم هشتن :Chesh o gooshe ham heshtan با یکدیگر قرار مدار عاشقانه گذاشتن.
|
چش و چش بری : Chasho chash bari چشم و همچشمی. |
خوشبا کردن : Khoshba kerdan خداحافظی کردن، تعارف کردن.
|
عاروسونی : Arusuni خویشان و بستگان عروس. |
هنر سون دادن :Honar soon dadan دسته گل به آب دادن.
|
بد پیله: Bad pile کسی که زیاد اصرار می کند. |
یتا :Yata یک دانه، یک عدد.
|
اُوِسّن:Owessan آبستن. |
اوراسکی:Urassaki آن طرفی.
|
بچه ترک : Bache tarock نوزاد، شیرخواره. |
بوز:Bowz زنبور.
|
پت پتک: Pet petok در گوشی با هم صحبت کردن. |
پر پت کردن :Paro pot kerdan پر کندن مرغ.
|
پتنجه:Petenje بچه ریزه میزه و بازیگوش. |
پچخ : Pachakh له شدن، پهن شدن.
|
پچل : Pachol آدم یا چیز کثیف. |
پس وارون:Pas varoon پشت و رو.
|
پیسمال دادن : Pismal dadan آزار رساندن به کسی. |
پلته:Peltea فیتیله چراغ.
|
پنگول :Pangul چنگ، پنجه. |
پا گرد : Pa gard دم در اطاق.
|
تس: Tass پشت دستی، سیلی. |
تماته : Tamate گوجه فرنگی.
|
تنه:Tane هسته میوه. |
تیرکش : Tir kash سریع، بی توقف.
|
عربونه araboone : دَف |
چارطاق : Char tagh بازبودن کامل در.
|
چوری : Choori جوجه مرغ. |
چوغور: Chooghoor گنجشک.
|
ایراسکی eirasak : این طرفی |
خیار بالنگ :Khiyar baleng خیارسبز.
|
خش : Khash خوب، عالی، زیبا. |
خرم :Khorm بخار زمین.
|
خیار : Khiyar خربزه. |
لغت نامه اصطلاحات یزدی
You are disgusting : چقه ناخَش شدی.
|
Take it easy : ولش كن، چقه تو هم حوصله داری. |
I took my shoes and scaped : کُشوم ورداشتم و مثِ باد گُرِختم.
|
come here : بیا وَرِ دِلُم. |
Slow down! : خَیلُ خوب بَسه دیه.
|
that's true : همینه خو. |
damn it : تَخ بیشورن.
|
some times : یَ پاره وَختُکا. |
Dear : نازِت شَم.
|
Wait : یَک دَییقه وایسا، بزا بفَمم یَلوک. |
good quality : خَشونه خو.
|
How are you : باكیت نی؟ خَش و خوشی؟ |
I love you : نِشکت شَم.
|
I'm ok : باکیم نی. |
Why? : برا چی چی؟
|
I hate you : تَختت بیوینم. |
Bee : بُوز.
|
No : نا. |
wow : اُخ اُخ.
|
Sunshine : اُفتو. |
Great : گُنده.
|
Excuse : بُونه. |
a little : یَخودوک.
|
Sleep : خُسبیدن. |
wake up : وَخیزیدن.
|
Tired : مُنده شدن. |
Dirty : پَچُل.
|
Dust : دولَخ. |
so good for us : خَشونه.
|
beautiful : جُون. |
Lizard: رِبُک.
|
I don't know : را نمبَرَم. |
ضرب المثل های یزدی
مویی ببینه پلاسی می بافه: شایعه سازی و یک کلاغ چهل کلاغ کردن.
شرّی بشه شوری بشه، کور به نوایی برسه: سو استفاده کردن.
نموخم و جیبم کن، کمومه، خورجینم کن: با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن.
سفره خالی دیگِ دَمَرو: در مقام ریشخند کاری، آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی.
رِسمون کجا پاره مشه، اونجایی که نازکتره: مظلوم همیشه بدشانس تره.
خنده کردن دل خشی مخواد، گریه کردن هم سر و چشی مخواد: هر چیزی باید به موقع خودش باشه.
پول که زیاد شد، خونه تنگ مشه و زن زشت: نعمت زیاد، آدم ناشکر می کنه و قدرنشناس.
عقرب زیر پلاس: افراد خوش ظاهر و بد باطن.
خوشگلی پا لمپا هم می رقصی؟: کسی که خودش را خیلی قبول دارد.
شعر با لهجه یزدی
دُرُسِ دنیا مگن که شهر یزد ما خشه
|
آثار باستانیشو و پشمک و باقلواش خشه |
مردم مهربونش به سادگی گف مزنن
|
همه جا دوس مدارن چون گف یزدیاش خشه |
شهر ما قدیمیه، سابقه تاریخی داره
|
منار مسجد و گنبد دور نماش خشه |
بازار پنجه علی و خان و قیصریه مون
|
بازار زرگری و بازار مسگراش خشه |
بالای بون که مرم کلمبوهاش نمایونه
|
طئر معمار قدیمی، طاق دوریاش خشه |
کوچههای باریکش سقا خونه کنارشه
|
امبارشش بادگیری دیدن بادگیراش خشه |
بَر و دور شهر ما چن تا شهر کوچیک و بزرگ
|
اردکان و میبد و بافق و بهابادش خشه |
انار تفت معروفه بزرگیش مث هندونه
|
شیرین و ترش داره انار، انواعش خشه |
تفریگاه شهر ما فعلا که شهر شادیه
|
اگر فرصتی داری مهریز و ده بالاش خشه |
ابرقو هم یکی از شهرهای استان ماهه
|
شهر خوب و پاکیه سرو بلند بالاش خشه |
سوغاتی شهر ما خیلی زیاد و تحفه هه
|
پشمک و قطابش، آخ که چه باقلواش خشه |
حلوا ارده، ارده شیره که نگو چقد خشه
|
پالوده شهر ما، عرق چل گیاهش خشه |
توی هر کوچه صدای تق تق شر بافیه
|
دستمال ابریشمی، ترمه گل دارش خشه |
وختی عید و مید مشه شلوق پلوقه شهر ما
|
بازاراش راه بندونه شلوق پلوقیاش خشه |
بیائید هموطنا از شهر ما دیدن کنید
|
ماها مهمون نوازیم صفای مهموناش خشه |
شعر عروسی یزدی ها
می دوزم و می دوزم
|
چی چی میدوزی؟ |
مهر و محبت می دوزم
|
برای کی؟ |
برای عاروس دومادای قدیمی
|
شولولولو (نوعی کِل کشیدن یزدی) |
می دوزم و می دوزم
|
چی چی میدوزی؟ |
خوشبختی و سفید بختی می دوزم
|
برای کی؟ |
برای ... (اسم عاروس و دوماد)
|
شولولولو |
مِسابم و مِسابم
|
چی چی مسابی؟ |
خوشبختی را مِسابم
|
برای کی؟ |
برای عاروس خانم و آقا دوماد مِسابم
|
شولولولو |
خانواده داماد: سرِ در قشنگتره
|
سر در در قشنگتره |
به عروستون ننازد
|
که دوماد قشنگتره |
خانواده عروس: سرِ ما سنگین تره
|
سفره ما رنگین تره |
به دومادتون ننازد
|
که عروس قشنگتره |
سر سرانداز مُخواد
|
عروس پا انداز مُخواد |
تا ندت پا اندازش
|
ما نَمرِم به پیشوازش |
شعر معرفی جاذبه های شهر یزد
اوّل از دیدنیای یَز بگَم من به شما
|
بعداً از سوغاتیاش مِگَم براتون رُفَقا |
«مسجدِ جامع» و «برجِ ساعت» و «بازارِ خان»
|
«زِندون سکندر» و «دولت آباد» و «باغِ خان» |
«دروازه قرآن» و«سِدجعفر» و هم«مسجد ریک»
|
«مسجد حظیره» و «مصلّا» را بیوین تو نیک |
«میدونِ میرچخماق» و «آب انبارِ ششبادگیری»
|
«دَخمَه» و «آتیشکده»، «پیرِ هِریشت» و «نارَکی» |
«قلعه گرمسیر تفت» با «کوه مرتضیعلی»
|
«قلعه پهله َوون» و «باغ نَمیر» و «شاه ولی» |
همچنین «عقابکوه» و «قلعه زیرِ فراشا»
|
«چنارِ» کهنسال و «قدمگاهِ امام رضا» |
«چشمه تامِر» که تا مِهرِ همه سال جاریه
|
آبِش از هر لحاظی سُبُک و خیلی عالیه |
«چنار» و «مسجدِ نصرآباد» و «غارِ صدرآباد»
|
«مزار شیخ داوود» و «امامزاده نصرآباد» |
«دِه بالا»،«طِزِرجون» و«سونیج» هوای خوب داره
|
«نصرآباد» هوا و توت و گیلاسای خوب داره |
راسی یادِتون باشه، حتماً «ابرغو» هم بِرِد
|
«گُنبد عالی» و «سرو» و «مسجد» اون بیوینِد |
«قلعه خورمیز» و «شاه صفی» و هم «کشتهخونه»
|
«قاضی میرجعفر» و «پیر مُراد» بافقم، جالبه |
«چَکچَک» و «غَربال بیز» و «دَرَّه گاهون»
|
جای خیلی خَشیه، حتماً بیوینِد همه شون |
اینکه من زود رَد مشَم، مُخوام پُری خَسِّه نَشِد
|
چونکه خیلی دُویدَم، بیِّد دَهن شیرین کُنِد |
حالا یَلُّک، بِچِشد شیرینیجاتِ شهرِ ما
|
«قُطّاب» و «پشمک» و «کیک یزّی» و «باقلوا» |
«حلواتَقتَقُک»،«فالوده»،«ماقوتُک»،«قند»و «نبات»
|
«حاجی بادوم»، «حلوا اَرده»، «لوزِ چار» و «آب نبات» |
راسی یادِتون نَرَه، هر وَخ به یَز رسید پاتون
|
بِبرِد شیرینی جاتِ شهرِ ما را همراتون |
گُفتَنِش لُطفی نداره، باسی حتماً بُخُورِد
|
بعدشَم بِخَرِد و برای سوغات بِبَرِد |
«اردکان» اَرده و «میبد»، سُفال و زیلوی خوب
|
«تفت» و «عقدا»، انار شیرین و آب لبوی خوب |
عرخِ «نَعنا» و «بیدمشک» و عرخِ «شاتره»
|
وَختی با یَخ قاطی بشه، خوب جِگَرا حال میارِه |
دیِه از سوغاتیای یَز، بِگَم من به شما
|
«دَسمال اَبریشم» و «طَلا» و «پارچه» و «حَنا» |
سرِتون دَرد نیارَم، عجب روزای خَشی بود
|
زندگی ساده، ولی دِلا، دلای خَشی بود |
امّا حالا همگی گرفتار و سر دَر گُمِم
|
همه بی خَوَر زِ هَم، دنبالِ کارِ خُدونِم |
باقّیِ حرفا بمونه برای وَختای دیِه
|
چرا که وَخ کمه وَ سرِ شُمام درد میگیره |
منِ«یزدی» آرزو دارم که این جَم همه تون
|
خوشِ تون بیاد از این شعری که گفتم براتون |