دکتر عبدالحسین جلالیان یزدی کیست؟
دکتر عبدالحسین جلالیان یزدی در شهر تاریخی یزد و سال ۱۳۰۷ هـ.ش متولد شد. شغل پدرش، معماری و اهل روستای مهرجرد شهرستان میبد بود که در آن ایام، به همراه اجدادش به شهر یزد مهاجرت کرده بودند. دکتر جلالیان، تا اتمام دبیرستان در یزد زندگی میکرد و برای ادامه تحصیل در رشته داروسازی و تخصص امور آزمایشگاهی طبی به دانشگاه تهران رفت. وی پس از کسب مدرک دکترا، به کار آزمایشگاهی در وزارت بهداری یزد مشغول شد و ۲۶ سال در آن وزارت فعالیت کرد تا بازنشسته شد؛ هماکنون نیز دارای کار آزاد آزمایشگاهی میباشد.
شرح جلالی بر حافظ | مجموعه اشعار و آثار دکتر عبدالحسین جلالیان
دکتر جلالیان یزدی، نهتنها در حرفه داروسازی و آزمایشگاهی مهارت دارد بلکه در زمینه شعر و ادبیات نیز دست به قلم میباشد و شرح 4 جلدی زیبایی بر دیوان حافظ با نام «شرح جلالی» نوشته است. این طبع شعر و علاقه را مدیون مادر حافظ دوستش میباشد که کل دیوان حافظ را حفظ بوده و به وی نیز آموزش میداده است.
دکتر جلالیان متخلص به جلالی از حافظپژوهان ایرانی معروف میباشد که کتابی نیز به همین مضمون و با عنوان «در رکاب حافظ با استفاده از اشعار حافظ» نوشته است و در آن، ثابت کرده که حافظ حداقل 2 سال و اندی در یزد تبعید بوده است.
پله های سنگی _ فرهنگ واژه های یزدی
استاد جلالیان در بسیاری از قالبهای شعری همچون غزل، رباعی، قصیده و... هنرنمایی کرده است؛ اما اشعار فکاهی او به لهجه یزدی، بیشتر از همه آثارش زبانزد خاص و عام میباشد که در دیوان شعر 3 جلدی او به نام «پلههای سنگی» به چاپ رسیده و جلد چهارم آن نیز در دست انتشار است.
دکتر عبدالحسین جلالیان / شعری به لهجه شیرین یزدی
دیشو دیدَمِش قَن تو دِلوم افتید و اُو شُد
رفتم بِیخُکَش، جَلدی پا تُن کِرد و جِلو شُد
رَدِّش دو سه میدون را پاشَخ کِردَمو رفتم
گُم شُد نمیدونم تویِ جَنجالی چِطو شُد
اونجا عاروسی بود مِثِّ نَقلوَرداری پیشتَر
رَف جزو دو سه وِیلَه، گُرِختا و وِلّو شُد...
چند شعر از دکتر عبدالحسین جلالیان
نِگاه کودکی بر موی مادر
فُتاد آنگه که شد بر گردنش دست
در آن، موی سفیدی دید و پُرسید
چرا رنگ سیاهش داده از دست
جوابش داد مادر، هر زمانی
زِ لجبازی ندادی گوش بر حرف...
شعر دوم
به سینه، چاک لباس تو بازتر خواهم
تو سرو ناز و منت باز نازتر خواهم
برای آنکه شبی با تو روز گردانم
شبی ز روز قیامت درازتر خواهم
مزن به سنگ جفا شیشهی دلم که تو را
اگرچه سنگدلی دلنوازتر خواهم...