https://gotoyazd.com

با ما تماس بگیرید : +98 (35) 3728 3090

رزرو هتل یزد

هتل ارگ جدید یزد

یزد شهری از خشت خام ، قسمت (اول)، دكتر جواد مجابی

تاریخ ثبت : 14 فروردین 1396 صفحه اصلی  »  وبلاگ  »  سفر به یزد  »  یزد شهری از خشت خام ، قسمت (اول)، دكتر جواد مجابی
یزد شهری از خشت خام ، قسمت (اول)، دكتر جواد مجابی یزد شهری از خشت خام ، قسمت (اول)، دكتر جواد مجابی

در فاصله یک ماه، دو بار به پایتخت کویر سفر کردم. نخستین بار به‌قصد دیدار حاشیه کویر و این بار، به دعوت «مجمع حفاظت آثار خشت خام»! اگر شوق دیدار یزد، کرمان و اصفهان نبود؛ خطر از دست دادن شغل دولتی و شرکت در سمینار را پذیرا نمی‌شدم.

در هواپیما، تک‌وتوکی نام و قیافه آشنا به چشمم خورد. الحمدالله! در بازگشت هم هیچ‌کس غریبه نمانده بود، این هم از مزایای یک مجمع صمیمی. جلسه‌ها در هتل صفاییه برگزار می‌شد باصفاترین باغ یزد.


معماری زنده

معماری معروف ایتالیایی گاتزولا، مجمع را افتتاح کرد. این مرد به همت خبرنگاران، القاب عجیبی یافت. کاتزین، کارولا و این آخری‌ها عکسش را زیر عنوان پروفسور مکزیکی چاپ کردند. رئیس «ای کرموس» است به معنای شورای بین‌المللی بناها و محوطه‌ها. نکته‌ای از ذوق او در خاطرم نشست، اشاره‌اش به ذوق‌زدگی کشورهای توسعه‌نیافته بود که به شوق به‌دست‌آوردن چیزهای تازه تمام چیزهای قدیمی را بی‌مصرف و بی‌اهمیت می‌شمارند و از دست می‌دهند.

گاتزولا، به معماری بی‌قواره ایران در تهران و شهرهای بزرگ و اینکه چقدر معماران ما از شیوه اصیل و واقعی ایران دور شده‌اند، اشاره کرد. او گفت هدف، اسیر کردن مردم در معماری قدیمی نیست، اما همین معماری قدیمی را می‌توان برای زندگی نوین آماده کرد، چه معماری بدون جریانی. زندگی در آن می‌میرد.

بعدازظهر طبق برنامه چاپی به دیدن محله فهادان رفتیم. جمعیت 30-40 نفری فرنگی و ایرانی در هیئت غریب توریستی با اتوبوس از کوچه‌های آب‌پاشی‌شده گذشتیم و خلایق از زن و مرد و کودک یزد، به دنبالمان انگشت‌به‌دهان که این گروه در اطراف باروی ویران و کوچه‌های غبارآلود و ویران به دنبال چه می‌گردند، مگر نه اینکه این آقایان در خانه‌های کاه‌گلی زندگی نمی‌کنند پس چرا باید زندگی در چهاردیواری خشتی برایشان جالب باشد. به‌هرحال خلایق در دو سوی دیوار منتظر ایستاده بودند و حیران. کوچه‌ها را آب‌پاشی و جارو کرده بودند و بالاخره هیئت که دولتی، فرنگی باشد برایش گوسفند هم باید بکشند همان‌طور که در فهرج کشتند و به آن می‌رسیم.

 

زندان اسکندر تیموری

جماعت تق‌تق عکس می‌گرفتند. خوارج به هر سوراخ‌سمبه‌ای سر می‌کشیدند که البته شهر دیدن داشت، اینان آثار را دید می‌زدند و مردم آن‌ها را.

در خم کوچه، به خانه لاری‌ها رسیدیم. یکی از خانه‌های نمونه یزدی، از هشتی با شیب ملایمش می‌گذشتیم و وارد محوطه می‌شدیم. اتاق‌ها ساده‌ترین تزئینات را داشت. گچ‌بری ظریفی روی سم گل که نوعی کاه‌گل بود. خانه راحت ساده و زیبا بود برای سکونت نه تجمل. در و پیکره‌اش را ندیدیم؛ اما در یزد و قزوین و کاشان دلال‌ها عاشق ارسی‌های رنگین شده‌اند. قاچاق و فروش تزئینات داخلی، کتاب‌های خطی اشیاء زینتی و گران‌بها بس نبود که حالا در پنجره و کتیبه‌ها را از خانه می‌کنند و می‌فروشند. نمونه‌های فرنگی پسندش به خارج می‌رود و نمونه‌های متوسطش به مهمانخانه رجال آلامد، وصله ناجوری بر معمار فرنگی مآب.

به خانه ملک رسیدیم هنوز درودیوار سالم مانده بود. شگفتا که در فضای بسته و محدود چه مجموعه بدیعی پدید آورده بودند. هشتی کوچک به نقاشی مزین بود. آیینه‌کاری اتاق پنج‌دری و نقاشی درودیوار دیدنی بود. شعر حافظ بر کتیبه‌های دور اتاق و شعرهایی بر حاشیه دیوار حیاط هنرمندان برای تزئین این مجموعه انگار با یکدیگر به رقابت برخاسته بودند. خانه چندان متروک مانده بود که فاخته بر چهلچراغ، منزل کرده بود. حیفم آمد که این خانه با دست‌کاری مختص رونق می‌یافت و جای امن و فراقت بود.

از کوچه رد می‌شدیم. پروفسور مکزیکی با آن هیکل مربعش و کنجکاوی اهالی نیومکزیکو از سوراخی در پای دیوار به پایین خزید و دنبالش زن و مرد درون رفتند. در چند متر پایین‌تر از سطح کوچه «شعربافان» کیسه‌های حمام  می‌بافتند. مکزیكی عکس گرفت و خرسند به نظر می‌رسید شاید فکر می‌کرد این هم جزء برنامه است و به خاطر او نمایش می‌دهند. از کارگری پرسیدم چقدر می‌گیری؟ گفت این پارچه‌ها را می‌بافیم و متری پانزده قران می‌فروشیم. شاید در روز، 6-7 متری ببافد. هوا خفه، نور کم و مرد رنگ‌پریده بود. از رقبا عقب ماندم. به مدرسه ضیائیه رسیدیم که مشهور است به زندان اسکندر و دکتر محمد کریم پیرنیا که یزد و بناهای تاریخی را می‌شناسد توضیح داد که چرا به آن زندان اسکندر می‌گوید:

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت                 رخت بربستم تا ملک سلیمان بروم.

و غرض از زندان سکندر، یزد بوده و اشاره به زندانی شدن اسکندر میرزا خلف شاهرخ تیموری است نه اسکندر مقدونی.
مدرسه ویران شده بود با گنبد رفیع و نیمه‌ویرانش، در آفتاب سرخ غروب هنوز استوار به نظر می‌رسید. بعد به بقعه دوازده امام رسیدیم و اینکه تعمیرات چه تغییراتی در آن به وجود آورده بود. شامگاه شد از بازار گذشتیم و به هتل بازگشتیم. چند سخنرانی طولانی شنیدیم که از همه مفصل‌تر سخنرانی پروفسور گولینی بود از سازمان بین‌المللی ایتالیا. چندان سخن به درازا کشید که پروفسور سیرو گفت کاش بدونیم می‌شد، مقصودش سخنرانی بود!

 

معماری وفادار به گذشته

یزد و کرمان منطقه ایست کویری و خشک با تابستان‌های گرم و زمستان‌های سرد. آب را از عمق 70- 80 متری زمین بالا می‌آورند و قنات‌هایی هست که 6-7 فرسخ زیرزمین امتداد دارد. لازمه‌ی این طبیعت سرسخت آن است که ساکنانش سرسخت و مقاوم باشند و هر که لجوج و اهل کار نباشد باید این شهر را بگذارد و برود هم ازاین‌روست که زرتشتی در یزد و کرمان زیاد هست. اینان با سرسختی به دین آبا و اجداد خود وفادار مانده‌اند و موجودیت خود را در یک شهر اسلامی به ثبوتیت رسانده‌اند. و همدوش با برادران مسلمان خود در زیبایی شهر و تکامل زندگی فرهنگی این سامان کوشیده‌اند.

یزدی علاقه به گذشته دارد او نمی‌تواند آنچه را که پدران گذشته‌ی او در طول سالیان دراز به دست آورده‌اند از دست بدهد، به سنت‌های فرهنگی خود وفادار می‌ماند و اگر یزد و کرمان را ببینید آثار خیلی دیر تغییر می‌یابند. معماری اوایل اسلامی این شهرها هنوز شباهت به معماری ساسانی دارد. معماری سلجوقی‌اش به اوایل اسلام شباهت می‌برد، همین‌طور تا برسیم به معماری دوران قاجاریه. معماران یزدی هنوز در این دوران به سنّت معماری صفویه وفادارند. چنانکه اگر کسی آشنا نباشد آثار دوران قاجاریه را با دوران صفویه اشتباه خواهد کرد. در مسجد یزد یا در مسجد گنجعلی خان کرمان عناصر تزئینی دوران ساسانی را می‌توان دید.

 

معماری پوشیده

می‌توان گفت که معماری ایران هرگز تظاهرات خارجی نداشته است. زیباترین امارت‌ها دیوارش کاه‌گلی ساده است از مسجد جامع اصفهان تا قلعه بم. از باغ دولت‌آباد تا باغ فین، تنها دیواری بلند و گلی ظاهر عمارت را به ما نشان می‌دهد. خانه‌ی فقیر و غنی را مرز گل و خشت می‌نمایند؛ اما سردر عمارت با اندکی زرق‌وبرق شما را به درون دعوت می‌کند. در فضای درونی این معماری است که زیباترین حجم‌ها و ظرفیت‌های دستگاه‌های ذوق و هنر ایرانی را می‌بینید و فضای باز و آرام‌بخش تزئینات خیره‌کننده باغ، اتاق، صفّه و ایوان شما را در خود پناه می‌دهد و این معماری چقدر شباهت به مردم ایران دارد که در برخورد اول چیزی بروز نمی‌دهند و جوهر معماری ما با غرب که کارش تظاهر خارجی است، کلیساها و قصور سلطنتی را که به یاد می‌آورید فرق دارد و این را معمار ایرانی که از فرنگ برمی‌گردد شاید درست حس نمی‌کند و برای همین است که زندگی ایرانی در معماری جدید برهنه از پشت شیشه‌ها و فضاهای باز خارجی پیداست و این‌همه حصیر بر پشت درها فقط برای جلوگیری از آفتاب نیست. این پرده‌ها عیب‌پوش ناشیگری‌های معمارانیست که ایران را در شرایط اقلیمی متفاوتش نمی‌شناسد و برای هر نوع بیماری تنها یک دارو تجویز می‌کنند.


پرسش و پاسخ


جهت ثبت نظر ، ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید


جهت ثبت نظر ، ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید
ENamad logo-samandehi