یزد در سفرنامه مارکوپولو
مارکوپولو (Marco Polo) تاجر و جهانگرد ونیزی قرن سیزدهم میلادی بوده که مجموع سفرهایش را در کتابی به نام سفرهای مارکوپولو ثبت کرده که امروزه این کتاب با عناوین کتاب شگفتیهای جهان یا توصیفی بر جهان شناخته شده است. این کتاب در معرفی آسیای مرکزی و چین به اروپاییان نقش بسزایی داشت.
سفرهای «مارکوپولو» شامل سرزمینهایی نظیر فلسطین، ایران، ترکستان، چین، سوماترا، جاوه، سیلان، سواحل هندوستان، سواحل دریای سیاه، قسطنطنیه و... میباشد.
مارکوپولو یزد را اینگونه توصیف نموده است: «یزد شهر بزرگی است که ازلحاظ تجارت و رفت آمد نقطه مهمی به شمار میرود یک نوع پارچه ابریشمی و طلائی در آنجا بافته میشود که موسوم است به پارچه یزدی و به همه جای دنیا صادر میشود.»
یکسال در میان ایرانیان: ادوارد براون
ادوارد گرانویل براون (Edward Granville Browne) متولد ۷ فوریه ۱۸۶۲- ۱۹۲۶ گلاسترشر انگلستان، خاورشناس و ایرانشناس مشهور بریتانیایی بود که با داشتن مدرک پزشکی به شغل سیاحت و تدریس زبان و تاریخ و ادب فارسی و نوشتن کتابهای زیادی در زمینه تاریخ و ادبیات پرداخت.
استانبول، قبرس، فلسطین، ایران، ترکیه و... بخشی از سفرهای «ادوارد براون» میباشد.
ادوارد براون درباره سفرش به یزد چنین گفته است: «هنگامیکه از تفت حرکت کردیم کودکی به من نزدیک شد و یک گل سرخ معطّر به من تقدیم نمود و قدری دورتر، مردی که در یک مزرعه کار میکرد از جا برخاست و او هم گل سرخی به من اهداء کرد و نه آن کودک انتظار دریافت انعام داشت و نه آن مرد.
بعد وارد دشت ریگزاری شدیم که شهر بزرگ یزد در آنجاست و هرچه به شهر نزدیکتر میشدیم شماره باغها و مزارع افزایش مییافت.
از دور دودکشهای بلندی واقع در شهر، به نظرم رسید و وقتی از دیگران سؤال کردم معلوم شد که آنها بادگیر است زیرا چون، در طبقات فوقانی هوا، غالباً باد میوزد و هوا خنک است، بادگیرهای مزبور را مرتفع ساختهاند که هوای خنک بالا را به یکی از اطاقهای منازل برساند و از هر طرف که باد بیاید، بادگیرهای مزبور آن را جذب میکنند و به پایین میرسانند.
ازآنچه در یزد و کرمان و سایر نقاط ایران شنیدم زردشتیها بهدرستی و امانت معروف هستند و گرچه امروز مانند ادوار گذشته مورد آزار نمیباشند معالوصف بعضی از مسلمین متعصب آنها را اذیت میکنند و علتش این است که آنها را مشرک میدانند و به همین جهت تمام زردشتیها باید لباس زرد در برکنند و حق ندارند که عمامه خود را محکم ببندند و طرز پیچیدن عمامه آنها باید با مسلمان فرق داشته باشد و نیز نباید سوار بر اسب شوند.
زردشتیان مرا به دیدن چندین آتشکده بردند. یکی از آنها، یک تالار بزرگ داشت که عکس زردشت و چند لوح را بدیوارهای آن نصب کرده بودند و میگفتند که آن عکس از روی یک حجاری قدیمی که در بلخ بدست آمد کشیده شده است.
زردشتیها طعم شراب عرق را دوست میدارند و از محبتی که بعد از شرب بین حضار تولید میشود لذت میبرند ولی ایرانیهای مسلمان از طعم شراب و عرق نفرت دارند و روی شراب شیرینی میخورند.
جامی که برای نوشیدن شراب در یزد و کرمان بکار میبرند با جامهای سایر نقاط ایران فرق دارد زیرا از بلوز نیست و از فلز میباشد اطراف جام، زردشتیها نام اقوام متوفای خود را نوشته بودند و جملات «خدا پدرت بیامرزد» و یا «خدا مادرت بیامرزد» روی جامها دیده میشد.
سال زردشتیها مانند مسلمین سال قمری نیست بلکه شمسی است و عبارت از دوازده ماه میباشد که هریک سی روز دارد و نیز دارای پنج روز اضافی است که به نام «گاتا» خوانده میشود و مسلمین این پنج روز را «خمسه مسترقه» میخوانند و جمعاً 365 روز را تشکیل میدهند.
زردشتیها باغبانان زبردستی هستند و گیاهان دارویی را خوب میشناسند.
زردشتیهای یزد و کرمان به زبانی صحبت میکنند که خود آنها زبان دری میخوانند.»
خاطرات حاج سیّاح
میرزا محمدعلی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۲۵۲ قمری (۱۸۳۶ میلادی) جهانگرد معروف و نخستین ایرانی است که رسماً تابعیت ایالاتمتحده آمریکا را گرفته است.
او مدت زیادی را به اقصی نقاط اروپا، آمریکای شمالی و کشورهای شرق ازجمله هندوستان و ژاپن سفر نموده و کشورهای زیادی را دیده بود.
وی در ۲۳ سالگی، سفرِ خود به دور دنیا و سراسر ایران را آغاز کرد که علت شهرتش به حاجی سیاح نیز همین میباشد.
در نظر حاج سیاح: «یزد شهر کمآبی و محل تجارت معتبری است، بازار و دکاکین معتبر و کاروانسراها و مسگرخانههای خوب و کار نساجی زیاد دارد، با داخله و خارجه دادوستد متاع مینمایند. آبانبارهای عمیق دارد که مردم آب سرد از آن مینوشند. تجار با ثروت و پولدار زیاد دارد.
در شهر و اطراف یزد از زردشتیان، بسیار هستند که مردمانی کارکن، بااخلاق پاک، درستکردار، راستگو و بیآزار و نجیب هستند.»
صورة الارض: ابن حوقل
حمد بن علی بن حوقل معروف به ابن حوقل جغرافیدان قرن چهارم هـ.ق است که در شهر نصیبین بینالنهرین به دنیا آمد و در بغداد زندگی کرد. وی برای نوشتن کتب خود بر پایه مشاهداتش، سفری را از شمال آفریقا به اسپانیا آغاز کرد و بعد از گذر از مرزهای جنوبی صحرا به مصر و مناطق شمالی قلمرو مسلمانان و آذربایجان و ارمنستان رفت. سپس بهطرف شبهجزیره عربستان، عراق، خوزستان، فارس، خوارزم، ماوراءالنهر و... ادامه داد.
ابن حوقل تنها جغرافیدان مسلمان میباشد که از آثارش طرحی روشن ارائه کرده است. کتاب «مسالک و الممالک» یا «صورة الارض» یکی از آثار وی میباشد.
ابن حوقل درباره یزد میگوید که: «از مهمترین شهرهای ولایت اصطخر از سوی خراسان کثه است و آن حومه یزد و ابرقویه میباشد. کثه که حومه یزد است شهری است در کنار بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخ نعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است.
بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعهای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام اندور و دیگری در مسجد که نزدیک مسجد جامع یزد است.
این شهر بسیار باصفاست و روستاهایی پهناور و فراخ نعمت دارد و خود شهر و روستاهایش به فراوانی میوه معروف است و مقداری از میوههای تر یا خشک آن به اصفهان و جاهای دیگر حمل میشود. کوههای آن پر درخت و گیاه است و بیرون شهر ربضی است مشتمل بر بناها و بازارهایی آباد و بیشتر مردم آن به دانش و نویسندگی راغباند و مسجد جامع خوبی دارد.
اما ابرقویه شهری فراخ نعمت و پرازدحام و وسعت آن نزدیک به یکسوم اصطخر و بناهایش در هم آمده و اغلب همچون بناهای یزد دراز شکل است. این شهر ناحیهای بیآب و گیاه و درخت است و در اطراف آن و حتی دورتر از آن باغ نیست، با اینهمه فراخی نعمت و ارزانی دارد.»
سفرنامه جکسن: آبراهام ویلیامز جکسن
آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون( Abraham Valentine Williams Jackson ) متولد ۱۸۶۲میلادی در شهر نیویورک و وی متخصص آمریکاییِ زبان های هند و اروپایی بوده است. وی دارای مدرک دکترای فلسفه و حقوق و متون انسانی بود.
دستور زبان اوستایی را او تدوین کرد و به عنوان نخستین ایران شناس بزرگ آکادمیک آمریکایی مشهور شده است.
ویلیامز جکسون به کشورهای هندوستان، ایران و آسیای میانه سفر کرد و تاریخ ایران را تصحیح نمود. آثار وی شامل سروده زرتشت، دستور زبان اوستایی هم سنجی شده با سانسکریت، بازخوانی اوستا، زرتشت، پیامبر ایران باستان، دین ایرانی، از قسطنطنیه تا میهن عمر خیام، فهرست نسخه های خطی ایرانی پیشکش شده به موزه متروپولی، چامه سرایی آغازین ایرانی و ... می شود.
آبراهام والنتاین ویلیامز جکسون (Abraham Valentine Williams Jackson) متولد ۱۸۶۲میلادی در شهر نیویورک و وی متخصص آمریکاییِ زبانهای هندواروپایی بوده است. وی دارای مدرک دکترای فلسفه و حقوق و متون انسانی بود.
دستور زبان اوستایی را او تدوین کرد و بهعنوان نخستین ایرانشناس بزرگ آکادمیک آمریکایی مشهور شده است.
ویلیامز جکسون به کشورهای هندوستان، ایران و آسیای میانه سفر کرد و تاریخ ایران را تصحیح نمود. آثار وی شامل سروده زرتشت، دستور زبان اوستایی هم سنجی شده با سانسکریت، بازخوانی اوستا، زرتشت، پیامبر ایران باستان، دین ایرانی، از قسطنطنیه تا میهن عمر خیام، فهرست نسخههای خطی ایرانی پیشکش شده به موزه متروپولی، چامهسرایی آغازین ایرانی و... میشود.
جکسون در سفرش به یزد اینچنین مینویسد: «یزد شهری بسیار قدیمی است، زیرا ظاهراً نام آن بهصورت «ایستیخای» در جغرافیای یونانی بطلمیوس در زمره شهرهای بیابان کارمانیا ذکر شده است. علاوه بر این، بنا بر روایات ایرانی، در زمان اسکندر محلی معروف بوده، و آن جنگجوی فاتح زندان اسیران جنگی خود را در آنجا قرار داده است. عوامالناس میان یزد و یزدگرد اول (399_420 میلادی)، پدر بهرام گور، رابطهای برقرار میبینند و او را بانی دوم، نه بانی اصلی، شهر میشمارند.
اهمیت شهر یزد چه در قدیم و چه بعداً به مناظر آن نیست زیرا بدون تردید یزد هیچگونه زیبایی طبیعی ندارد. انسان ساعتها از میان کوچهها و خیابانهای باریک و پیچدرپیچ آن اسب میراند و چیزی جز دیوارهای گلی، پشت خانهها، باریکهای از آسمان، و منظره بادگیرهای مرتفعی که از روی پشتبام خانههای اعیانی قد برافراشتهاند، نمیبیند.
این بادگیرها مانند دودکشهای مستطیل شکلی هستند با شکافهای باریک که کوچکترین وزش نسیم را میگیرد. این بادگیرها، با توجه به گرمای شدید و طولانی یزد، در ماههای تابستان از وسایل ضروری، و یکی از مشخصات و ویژگیهای آن شهر است. مساحت شهر قابلملاحظه است. این سخن درباره یزد فعلی نیز صادق است جز آنکه محیطش اینک باید اندکی بیشتر باشد و دیوار و باروهای آن در بعضی نقاط فروریخته است.
چون به پرستشگاه آتش و رهران (آتش بهرام) رسیدم دیدم بنایی است ساده و بیپیرایه. از صورت ظاهر و در ورودی آن بههیچوجه تشخیص داده نمیشد که آنجا پرستشگاه است. دین اسلام اجازه نمیداد که در مقابل مساجد زیبای آن، با گنبدهای فیروزهای و طاقهای اسلیمی و گلدستههای بلند و باریک، پرستشگاه دین دیگری سر برافرازد.
قبل از آنکه به اتاق اصلی پرستشگاه برسیم لازم بود از چند راهرو و اتاق بگذریم، و همه اینها برای آن بود که قسمت اصلی آتشگاه از آلودگی و بیحرمتی مصون بماند.
از اتاق بیرونی وارد اتاق مستطیل شکل بزرگی شدیم که در مجاورت مقدسترین نقطه پرستشگاه، یعنی محلی که آتش در آنجا میسوخت، بود.
هنگامیکه به صدای موبدان که با آهنگی یکنواخت میسراییدند گوش میدادم، تقریباً به حالت خلسه افتاده بودم.
از مختصات زرتشتیان خیرخواهی و احسان آنهاست، و اوستا فضیلت سخاوتمندی را تلقین میکند. بسیاری از پارسیان یزد، تا آنجا که مقدورات مادی آنها اجازه میدهد، این دستور را در زندگی به کار میبندند.»
منبع مطالب: قلمسیاه، اکبر، یزد در سفرنامه ها، یزد، انتشارات سبز رویش، سال 1375.